BTS, Roman
#قطره_های_خون_گردنم
#Part9
به طبقه بالا رفتم. از تعداد درب هایی که بالا بود، متوجه شدم باید بعضی اتاق ها بالا باشن.
همه اتاق ها رو زیر و رو کردم. همه شون عین هم بودن، اما ایجا هیچکدوم از اتاقاش تخت اضافی نداره!
[خب اگه تخت اضافی نداره، میخواست کجا بخوابه! اصلا چرا بهم نگفت که اتاقاش تخت ندارن!؟]
به طبقه پایین رفتم تا بهش بگم. اما ندیدمش.
من- حتما توی آشپز خونه س
توی آشپز خونه رفتم، نبود.
خیلی خسته بودم خوابم میومد. تصمیم گرفتم برم جلوی شومینه روی مبل بخوابم.
[آره، اینطوری هم مزاحمش نمیشم، هم سردم نیست.]
روی مبل نشستم و شال مبل و روم انداختم. یک شال قهوه ای بود که زیاد گرم نبود، اما همینم غنیمته.
دیگه کم کم داشت خوابم میبرد و تقریبا غرق خواب بودم که حس کردم کسی به صورت راید استایل بغلم کرده.
اولش ترسیدم، اما بعد بوی عطر تهیونگ به سرم خورد، و فهمیدم که تهیونگ من و راید بغلم کرده. بخاطر همین هیچی نگفتم و خوابیدم.
(صبح فردا)
از خواب که بیدار شدم، دیدم توی اتاق دیگه ای روی تختم.
[اینجا کجاست؟ مگه اتاقا تخت داشتن!؟]
یک تخت دونفره ای بود، که وقتی تهیونگ و کنارم روی تخت خواب دیدم، فهمیدم اینجا اتاق تهیونگه.
هیچی تنش نبود و از دیدن هنچین صحنه ای شوکه شدم.
همونطور که نشسته بودم، به بدن برهنه تهیونگ خیره بودم. یک بدن ورزیده و جذابی داشت. با اون بالاتنه پُر و قوی.
شنیده بودم که میگفت خونآشام ها مکجودات بسیاد خوشتیپ و جذابی هستن، و اره، حقیقته.
آرنج دست شو روی چشماش گذاشته بود و دست دیگه روی شکمش بود.
به وضع خودم نگاه کردم که اتفاقی برام نیوفتاده!![هوففف، نه مثل اینکه خوبم]
لباسام سر جاشون بودن.
[نه، مثل اینکه آدم حسابیه. فکر نکنم همچین کسی باشه!]
یک اتاق تیره خیلی بزرگ.[یعنی باید همه جای خونه ش تیره باشه!!!؟ مگه مجبوره!؟]
یک تخت دو نفره با سرویس خواب به رنگ شطرنجی. طرح خیلی قشنگیه، عاشق طرحش شدم.
پایین تخت، سمت راست، یک فرشینه مستطیلی به رنگ قرمز خونی داشت. فرشش خیلی ساده و ضخامت یک فرش قدیمی رو داشت.
قسمت رو به رو، یک میز تحریر تیره و بدون هیچ تزییناتی، با یک جاشعمی دوتایی، درست شکل شمعدون های داخل ورودی.
کنار میز، سمت چپ و راست، سه کشو از سَر خود میز داشت با دستگیره های به طرح نیش خونآشام.
بالای سرم، سمت چپ، از دیوار تا لبه ی تخت، پنجره بود با پرده های قرمز خونی، مثل رنگ پرده های پذیرایی.
#Part9
به طبقه بالا رفتم. از تعداد درب هایی که بالا بود، متوجه شدم باید بعضی اتاق ها بالا باشن.
همه اتاق ها رو زیر و رو کردم. همه شون عین هم بودن، اما ایجا هیچکدوم از اتاقاش تخت اضافی نداره!
[خب اگه تخت اضافی نداره، میخواست کجا بخوابه! اصلا چرا بهم نگفت که اتاقاش تخت ندارن!؟]
به طبقه پایین رفتم تا بهش بگم. اما ندیدمش.
من- حتما توی آشپز خونه س
توی آشپز خونه رفتم، نبود.
خیلی خسته بودم خوابم میومد. تصمیم گرفتم برم جلوی شومینه روی مبل بخوابم.
[آره، اینطوری هم مزاحمش نمیشم، هم سردم نیست.]
روی مبل نشستم و شال مبل و روم انداختم. یک شال قهوه ای بود که زیاد گرم نبود، اما همینم غنیمته.
دیگه کم کم داشت خوابم میبرد و تقریبا غرق خواب بودم که حس کردم کسی به صورت راید استایل بغلم کرده.
اولش ترسیدم، اما بعد بوی عطر تهیونگ به سرم خورد، و فهمیدم که تهیونگ من و راید بغلم کرده. بخاطر همین هیچی نگفتم و خوابیدم.
(صبح فردا)
از خواب که بیدار شدم، دیدم توی اتاق دیگه ای روی تختم.
[اینجا کجاست؟ مگه اتاقا تخت داشتن!؟]
یک تخت دونفره ای بود، که وقتی تهیونگ و کنارم روی تخت خواب دیدم، فهمیدم اینجا اتاق تهیونگه.
هیچی تنش نبود و از دیدن هنچین صحنه ای شوکه شدم.
همونطور که نشسته بودم، به بدن برهنه تهیونگ خیره بودم. یک بدن ورزیده و جذابی داشت. با اون بالاتنه پُر و قوی.
شنیده بودم که میگفت خونآشام ها مکجودات بسیاد خوشتیپ و جذابی هستن، و اره، حقیقته.
آرنج دست شو روی چشماش گذاشته بود و دست دیگه روی شکمش بود.
به وضع خودم نگاه کردم که اتفاقی برام نیوفتاده!![هوففف، نه مثل اینکه خوبم]
لباسام سر جاشون بودن.
[نه، مثل اینکه آدم حسابیه. فکر نکنم همچین کسی باشه!]
یک اتاق تیره خیلی بزرگ.[یعنی باید همه جای خونه ش تیره باشه!!!؟ مگه مجبوره!؟]
یک تخت دو نفره با سرویس خواب به رنگ شطرنجی. طرح خیلی قشنگیه، عاشق طرحش شدم.
پایین تخت، سمت راست، یک فرشینه مستطیلی به رنگ قرمز خونی داشت. فرشش خیلی ساده و ضخامت یک فرش قدیمی رو داشت.
قسمت رو به رو، یک میز تحریر تیره و بدون هیچ تزییناتی، با یک جاشعمی دوتایی، درست شکل شمعدون های داخل ورودی.
کنار میز، سمت چپ و راست، سه کشو از سَر خود میز داشت با دستگیره های به طرح نیش خونآشام.
بالای سرم، سمت چپ، از دیوار تا لبه ی تخت، پنجره بود با پرده های قرمز خونی، مثل رنگ پرده های پذیرایی.
- ۱.۹k
- ۱۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط